بن مایه تئاتر صاحبدلان بر اساس فطرت الهی است
تعریف نمایش به طور عام و کلی و به معنای هنری در طول تاریخ در منابع معتبر علوم انسانی و هنری، علیالخصوص هنرهای نمایشی و تئاتر جهان به طور مفصل بیان شده است.
قطعا متخصصین در رشته نمایش و تئاتر و همچنین علاقهمندان این رشته که اهل تحقیق هستند به خوبی میدانند که بشر برای به دست آوردن غذا و شکار پرندهها و حیوانها دست به تقلید زده و گاه به واسطه شبیهسازی صداها یا حرکتها و حتی نوع پوشش و آراستن و به واسطه رنگهای طبیعی یا پرها و گیاهها، در تلاش بوده است تا شکار را نزدیک خود یا دام و تله بیاورد و این نوع تقلیدهای حرکتی که نمایشهای آغازین بشر در حیطه تقلید به جهت رفع نیازهای اولیه او شکل میگرفت، جزو دسته اول نمایش قرار میگیرد ولی از جهت هنری نمیتوان این نوع از نمایش و تقلید را در دسته هنر به معنای فن و تکنیک قرار دارد و نمایش و تقلید نمایشی که در هنر کاربرد دارد در مرحلهای قابل اعتنا به عنوان یک اثر یا ویژگی هنری قرار میگرفت که در سراسر جهان، نمایشها به دلایل دیگری مثل انواع مراسمها و آیینهای دینی و یا طلب نیازهای دیگری از خدایان و نیروهای مافوق بشری در طبیعت و یا به جهت سرگرمی و لذت پادشاهان و یا مردم عامه قرار میگرفت.
در منابع معتبر تاریخ نمایش و تاریخ تئاتر که تعدادشان کم نیست؛ فیالمثل در کتاب براکت و پلئیاد، میتوان با تاریخ نمایشی سرزمینهای مختلفی آشنا شد که به دلایل مختلف و به شکلها و شیوههای مختلف از نمایش در آیینهای خود بهره میبردند. این آیینها، مراسمها در مکانهای خاص و زمانهای خاص و یا در موقعیتها و به دلیل وقوع مسائل مختلف اجرا میشد و همچنان بعضا با تغییرهایی ادامه دارد. هند، ژاپن، چین،یونان،مصر،ایران،سرزمینهایی بودند که از نمایش برای آیینهای عبادی، سپاسگزاری، طلب باران، شکرگزاری برای محصولات کشاورزی و یا رفع خطر از بلاهای زمینی و آسمانی، ازدواج، فرزندآوری، قربانی کردن و غیره بهره میبردند و حتی برای مراسمهای مختلف قدرت بین شاهان و حاکمان از نمایشهایی که بین حیوانها یا بین انسان با حیوان و انسان با انسان برگزار میکردند به جهت لذت و تفریح استفاده میکردند؛ نمونه این نمایشها حتی در شکل افراطیاش که با جان انسانها ارتباط مستقیم داشت، نبرد بین گلادیاتورها بود که توسط بردهها یا اسرای جنگی برگزار میشد.
شرح تاریخ نمایش مفصل است، اما نکتهای که مهم است این است که در طول تاریخ همیشه انسانها یک دلیل برای نمایشهایی که برگزار میکردند و بعدها به شکل کاملتر و با تفاوتهای تکنیکی و ساختاری در شکل تئاتری آن رخ داد، ریشههای فطری انسان به باورهای دینی میدانستند. باورهای دینی و نمایشها به قدری در هم تنیده شده بودند که به سختی گاهی میتوان تشخیص داد که نمایش بر نگاه دینی غلبه دارد یا نگاه دینی بر نمایش. یعنی بیشتر به خاطر باورهای دینی نمایشی برگزار شده است و یا نمایشی برگزار شده و در جزییات به مسائل دینی پرداخته شده است. نمایش و باورهای دینی در هم گره خورده بودند و در هر دورهای، انسانها بخشی از باورهای دینی خود را به شیوههای نمایشی نشان میدادند و یا بخشی از مفهوم و کاربرد نمایش را مخصوص به برگزاری آیینها و مراسمهایی میدانستند که مربوط به فرهنگ و عرف و سنت مردمان سرزمینشان داشت که آمیخته با اعتقادهایی بود که به فطرت انسانها برمیگشت. فطرتی که تمایل داشت برای پیدایش جهان و کل کائنات در هستی خالقی را باور داشته باشد و فطرتی که نیایش کردن و عبادت و اطاعت از خداوند خالق را در نهاد فطری خود میدانست. فطرتی که از هر وسیلهای بهره میبرد تا تمنیات و خواستههای خود و حتی سپاسگزاری خود از خالق را نشان دهد و از این رو بخشی از نمایشها در سراسر جهان در طول پیدایش تاریخ نمایشها به معنای نمایشهای دینی یا آیینی به این منظور برگزار میشد و به شکلی جمعی و گروهی نمایشهای این چنینی با شکوه و احترام خاصی رخ میداد که البته هنوز هم امتداد چنین نمایشهایی را میتوان در سراسر جهان در دستهها و شکلها و شیوههای مختلف دید.
با این که ریشه این مسائل را اهل فن به خوبی میدانند که ریشههای فطری دارد اما در فضای معاصر، برخی تفکرها که نشأت گرفته از فلسفههای مدرن و معاصر و یا روانشناسی در غرب است، تأثیری بر فضاهای فرهنگی و اجتماعی و حتی بخش از باورها در انسانها گذاشته و بخش باورهای انسانها در حیطه مسائل دینی دستخوش تغییراتی شده است که به مرور زمان با نقدهایی از جنس دیگر و ادلهای با اشکال دیگر مواجه هستیم که موجب میشود برخی انسانها اساسا هر گونه باورمندی به هر دینی را به سخره بگیرند و یا اعتباری برای باورهای دینی قائل نباشند. وجود افکاری مثل آتئیستها که به هیچ وجه خداباور نیستند و یا ریشههای تفکراتی مثل امانیسم و اگزیستانسیالیسم که با باورهای دینی در مواردی به تقابل کشیده میشود و اصل و اساس تمامی اختیارات و امیال و اراده انسان را بر اساس انسانمداری صرف میچینند و خداباوری در کلیه امور در این فلسفهها جایگاهی ندارد و این خود انسان است که بایستی بر اساس آن چه خود میپسندد و میاندیشد عمل کند و دیگر باید و نبایدهای اخلاقی و اجتماعی که ریشههای خداباورانه و دینمدارانه دارد به هیچ وجه قابل قبول نیست، موجب شده است که هنر نمایشی و تئاتر در زمان معاصر با رویکردهای خلاف دین و یا نقد به ادیان و یا بی توجهی به ادیان در جلوههای نوشتاری و بصری پیش رود. این شیوه به قدری غالب شده است که به نوعی انسانها را در هنر به طبقهبندی رسانده است. انسانهای هنرمند دینمدار و انسانهای هنرمندی که باور و اعتقادهای دینی ندارند و جالب است که نگاه روشنفکر نمایی با شعارهای آزادی افکار و بیان، ریشه در همین تفکر دارد که هر کس دین را کنار بگذارد هنرمندانهتر است چون آزادانهتر میاندیشد و عمل میکند و دین را فی نفسه یک حصار و زندانی میبینند که هنرمند را محدود کرده و نمی تواند با نگاه دینی، یک هنرمند رها باشد و چه بهتر که باور نداشته باشیم خدای خالقی وجود دارد و اگر وجود داشته خدا مرده است و جهان دیگر خدایی ندارد و اگر خدا زنده است دیگر کاری با بشر ندارد و بشر تنهاست و یا پیدایش جهان و انسان و تمامی هستی از یک حادثه رخ داده است و این تقابلها بین علمگرایان و دینداران در مباحث مختلف به قدری وسعت پیدا کرد که در هنرهای نمایشی هم تأثیر خود را گذاشت و نمایشهایی که ریشههای فطری در بشر داشت که خداباور بود کمکم به فضایی ابزورد با تأکید به تکراری بیهوده و پوچ و جهانی خالی از معنا سوق پیدا کرد و انسانی که نگاهش این بود مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک و چند روزی را در این عالم خاکی سپری میکرد تا به اصل خود برگردد تبدیل به انسانی شد که نمیداند کیست و چیست و از کجا آمده و در نهایت به این نقطه برسد که در لحظه لذت ببرد و با تمایلات نفسانی خود روزگار بگذراند و به همین خاطر که منکر روح و جهان دیگری میشود در نتیجه عدالت کلی در جهان هستی هم وجود ندارد و بنابراین بیشتر تشنه قدرت و پیروی از نفس خود میشود و ادامه همان که خور و خواب و خشم و شهوت، حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت. از اینرو ریشه بسیاری از ظلمها و بی عدالتیها و انواع تجاوزها به حقوق انسانها و طبیعت همین باور نداشتن به فطرت الهی است و انکار عالم غیب که خدایی شاهد و ناظر اعمال است. چنین افکاری به مرور در هنر به گونهای دیگر وارد شد و برخی هنرمندان در سراسر جهان با نگاههایی که فقط انسان است که میتواند به تنهایی برای خودش تصمیم بگیرد و اختیار کند و هیچ نیازی ندارد از هیچ کس و هیچ چیزی و هیچ نیرو و هیچ علتی، اطاعت کند و تنها خودش است که با هر گونه تمایلی که دارد زندگی کند و چه بسا در برخی افکار هر گونه حد و مرز و قانون و محدودیتهای فرهنگی و عرفی و اجتماعی را باطل دانسته و معتقد به آزادی محض در زندگی و خلق اثر هنری هستند.
حال آن که بستگی دارد چه نگاه و تفسیر و تحلیلی از دین داشته باشیم و دین را در کنار هنر چگونه بدانیم و به چه شکلی بخواهیم با باورهای دینی در هنر، آثاری خلق کنیم و اثارمان با نگاه دینی چه تأثیری میتواند بر مخاطب داشته باشد.آثاری که همچنان بر اساس همان فطرتی گام میگذارد که باور دارد، ادیان برای اتحاد و مهربانی و انسانیت به واسطه پیامبران الهی به تمامی انسانها هدیه شدهاند و درون هر انسانی به طور فطری تمایل دارد که به کمال برسد و به واسطه ادیان الهی که ریشه در وحی دارد، مسیر کمال با خرد و عشق و عمل درست میتواند برای نجات فردی و جمعی انسانها به تحقق برسد.
همیشه در طول تاریخ تقابل بین افرادی که ادیان را قبول دارند یا ندارند به دین خود عمل میکنند یا نمیکنند و یا از اساس خدای یکتا و جهان دیگر را قبول دارند یا ندارند وجود داشته است. همیشه فیلسوفانی بودهاند که بادلایل مختلف وجود خداوند را اثبات کرده، از روح گفتهاند و به جهان غیب با نگاه فلسفی و ادله خود توضیحاتی دادهاند و از طرفی فلاسفه دیگری هم بودهاند که با نگاههای تجربهگرا و عقلگرای مادی نتوانستهاند به خدای دینی معتقد شوند و جهان دیگری را باور ندارند و معتقدند انسان پس از مرگ دنیوی تمام میشود.
از این رو در ادبیات نمایشی جهان و ایران و در هنر نمایشی و تئاتر جهان و ایران هم همچو عالم فلسفه و عرفان و روانشناسی به چنین مفاهیمی در موضوعات مختلف اشارههایی شده است.
آثاری خلق شده که موافق با ادیان بوده و آثاری که با نفی و نقد چنین مفاهیمی سروکار داشته است.
اما درباره جشنواره و رویداد صاحبدلان میتوان گفت که تخصصیترین وجهه فکری، نظری و عملی را در حیطه هنر نمایش و تئاتر، دقیقا با همین رویکرد دینی داشته است. رویکردی که درصدد بوده است در جبههای باشد که موافق و مدافع ادیان است و آثاری که تولید میشود ریشه در فطرت انسان با مقوله دین مدارانه را با نگاه هنری یادآوری کند.
قطعا هر هنرمندی میتواند با تحقیق و خلاقیت؛، در چنین فضایی هنرخویش را به مرحله بروز و ظهور برساند و این مخاطب است که میبیند و میشنود و هنر نمایش و تئاتر دینی را در درون خود متأمل میشود. گاهی با دیدن نمایشها و تئاترهای دینی، جرقههایی برای مخاطب زده میشود که به فطرت خویش با زاویه دینی تأمل بیشتری کند و همین جرقهها و تلنگرها و گاه همذات پنداریها و حس مشترک بین هنرمند و تماشاگر که نمونه بارزش در تعزیههای ما وجود دارد، موجب هدایای معنوی برای تماشاگر هنر دینی میشود.
جشنواره و رویداد صحبدلان چند سال است که به همت عزیزان و بزرگوارانی که حقیقتا دغدغه هنر دینی دارند با تلاش و پیگیریهای مستمر انجام شده است و حقیقتا ثمرههای خوبی داشته است و سال به سال وسیعتر و متنوعتر شده است که به شکلی تخصصی در شاخههای مختلف هنر نمایشی و تئاتر و پژوهش و نمایشنامه و اجراها و نمایشنامهخوانی و غیره تولیدات خوبی داشته باشد. صاحبدلان از بخش داخلی به بخش بینالمللی هم توانسته است با هنرمندان دیگری در این حوزه وارد تعامل و ارتباط هنری شود تا علاقهمندان بتوانند از اندیشهها و آثار هنرمندان بینالمللی حوزه تئاتر دینی به شناخت بیشتری برسند.
یقینا ایجاد و ادامه چنین مسیری میتواند برای تمامی هنرمندان با هر تفکر و هر سلیقه و هر نگاهی، چه موافق هنر دینی باشند و چه موافق نباشند، شرایط خوبی را فراهم آورد که به عنوان شرکتکننده و یا تماشاگر و یا منتقدان آثار گرد یکدیگر جمع شوند و با گفتوگو و رد و بدل کردن اندیشهها، در مسیر هنر دینی گامهای محکمتری برداشته شود.
در نهایت از استاد و هنرمند گرامی جناب آقای محمود فرهنگ یاد میکنم که چند سال است علم تئاتر صاحبدلان را در دورههای مختلف با تمام سختیها در دست گرفتهاند و موجب خیرات و برکات زیادی در این وادی شدهاند.تئاتر صاحبدلان فقط در حیطه هنر نمایش و تئاتر قابل اهمیت نیست، بلکه فلسفه درون آن که ریشه در فطرت الهی دارد همچو نوری است که در عرصه هنر میدرخشد و میتواند نه فقط برای هنرمندان بلکه با عموم مردم نیز ارتباط و تأثیرات خوب خودش را در لحظه و دراز مدت داشته باشد.
ندا ثابتی- نویسنده و کارگردان