پژوهشی بر جنبههای نمایشی در قرآن (بخش آخر)
فضا ـ حالت در آیات و روایات قرآنی
ایران تئاتر- احسان مقدسی: متن حاضر بخش پنجم از مقاله ای مفصل با عنوان «گفتا شنود» است که در کتاب مجموعه پژوهشهای تئاتر دینی ـ ۱ به مناسبت برگزاری جشنواره تئاتر رضوی توسط انتشارات نمایش منتشر کرده است. « فضا ـ حالت» عنوان این بخش از مقاله است.
«فضا ـ حالت» یکی از ساختمایه های بیان تئاتری است. «حالت و حال و هوا هم از جو یا فضای بیرونی پدید میآید و هم زاینده و پروراندة آن است.» فضا در گسترة هنر: «حال و هوا و حالتی (مودی) است فراگیر و جاری در اثر هنری. این فضا به رسانگی و میانجیگری شیوه ها و ترفندهای فضاپردازی ایجاد می گردد و هنرمند با بهرهگیری از آنها، حالتی را بر می انگیزاند که آماج و آرمان اثر هنری است. هنرمند میکوشد تا دریافتگر خود را، به حال و هوا و حالتی براند که پیش اندیشیده است و تاثیر موردنظر را حاصل می کند. برای نمونه می توان از «شکسپیر» و فضای هراس آوری که در سوگرنجنامۀ «مکبث» آفریده یاد کرد. فضا و حالت به همدیگر وابستگی ارگانیک دارند. ساخت و پرداخت فضا ـ حالت در اثر هنری از مرحلة نوشتن نمایشنامه یا داستان توسط نویسنده آغاز می گردد و در مرحله بعدی، اجرا کنندگان هستند که با تمهید های تئاتری، این تصاویر خیالی را به نمایش تبدیل می نمایند.
فضا-حالت در نمایش یا داستان ارتباط نزدیکی با تصاویر آفریده شده در ذهن خـوانـنـده پیـدا می کـنـد. چـیزی کـه نـاظـرزاده آن را «تـصـویـر چـیـرهگـر» (controlling image) و «شفیعی کدکنی»، «صور خیال» می نامد. «شا» در تعریف «تصویر چیرهگر» می نویسد: «فضا و حالت را وسیله و شگردی برای ایجاد آن تصویر چیرهگر و فراگیر تلقی کردهاند. برای نمونه تصویر چیرهگر «انحطاط» در داستانهای فاکنر یا تصویر چیره گر «حسادت و غیرت کور» در اتللو از شکسپیر
تصویر هنری در واقع کلمه یا مجموعه کلماتی (در قرآن آیاتی) است که تجربه-های حسی را در ذهن بر می انگیزاند. با این شرط که این کلمه یا کلمات مبین ویژگی های ملموس است نه انتراعی.» شفیعی کدکنی در تعریف صور خیال مینویسد: «ایماژ تصویری است که به کمک کلمات ساخته شده است: یک توصیف، یک استعاره، یک تشبیه ممکن است یک ایماژ بیافریند و روی هم مجموعة آنچه در بلاغت اسلامی در علم بیان مطرح می کنند با تصرفاتی می توان موضوع و زمینۀ ایماژ دانست... بنابراین در ادب پارسی مراد از تصویر یعنی مجموعه امکانات بیان هنری، و آن تصویری است که در آن صنایعی چون تشبیه، استعاره، اسناد مجازی و رمز و گونههای مختلف ارایة تصاویر ذهنی به کار رفته باشد.» به طور کلی و با جمع بندی تعاریف مختلف از «فضا ـ حالت» نمود بارز آن را به دو صورت در آثار هنری میبینیم:
1- نگاه به فضای کل اثر: که در آن صورت «فضا ـ حالت» با نهادمایۀ اثر همپیوند میشود مانند: «حسادت» در اتللو.
2- نگاه جزیی به بخش های کوچک از اثر: در آن صورت «فضا ـ حالت» به ایماژ و تصویری که هنرمند در آن لحظه میآفریند متصل می گردد.
فضا ـ حالت در آیات قرآنی
«فضا ـ حالت» در آیات قرآنی را می توان در دو بخش تحلیل کرد:
1- فضا ـ حالت در قصص قرآنی. 2- فضا ـ حالت در دیگر آیاتی که حالت قصه و روایت را ندارند.
در حالت اول (در قصص قرآنی) فضا ـ حالت قصه با نهاد مایۀ آیات پیوند می یابد. با نگاهی به قصص قرآنی می توان فضا ـ حالت جاری در آنها را مشاهده کرد (برای رسیدن به این منظور می توان از تفاسیر نیز کمک گرفت.) به طور مثال در قصۀ حضرت موسی (ع) هنگامی که از کوه طور باز می گردد و می بیند که قوم نابکارش دوباره به بتپرستی رو آوردهاند، می توان فضای «خیانت و ناسپاسی» قوم موسی و خشم لجام گسیخته موسی (ع) را دید که قوم خود را نفرین می نماید. یا در قصة «به مذبح بردن اسماعیل» که ابراهیم (ع) به فرمان خداوند فرزندش اسماعیل را به مذبح می برد تا قربانی نماید. فضای آکنده از «خدا ترسی» ابراهیم و اسماعیل (ع) و در نهایت «لطف بیکران الهی» که دستور می دهد به جای اسماعیل، بزی قربانی گردد را می توان مشاهده کرد. این روایت فضایی پر تنش برای خواننده میآفریند. فضایی که زادة ترس خواننده از قربانی شدن شخصیت دوستداشتی اسماعیل توسط ابراهیم (ع) است. ترسی که با مشاهدة گردن نهادن اسماعیل بر رأی خداوند آکنده از تشویق و تحسین شخصیت اسماعیل می گردد. فضایی که دوگانگی «ترس ـ تشویق» حالتی بسیار زیبا به آن می دهد. و در نهایت با مشاهدة لطف خداوند، ابراهیم و اسماعیل (ع) سربلند از آزمایش خداوندی بیرون میآیند. خداوند در این روایت قرآنی به زیبایی تمامی ترسهای خواننده را به سرانجامی نیک می رساند و پیام اخلاقی خود را از لابلای این فضای پیچیده صادر می نماید: خدا ترس باش و به فرامین الهی گوش فرا ده که پیروزی با توست...
در دیگر قصص قرآنی (آدم و حوا، هابیل و قابیل، یوسف و زلیخا و...) در اثنای آنکه روایت به پیش می رود، قرآن دست به آفرینش فضاها و تصاویر بسیاری می زند که با روایت درهم آمیخته و ضمن پیش رفتن داستان خود را مینمایانند.
هنرمند علاوه بر آفریدن «تصویر چیرهگر» در کلیت یک روایت می تواند در هر کلمه یا در مجموعۀ کلمات دست به آفرینش تصویر بزند و همین تصاویر، خود، آفرینندۀ فضا میگردند. در تراژدی یونانی و تئاتر کلاسیک و نئوکلاسیک، داشتن روایت و نقشۀ داستانی با اسلوب خاص (مانند رعایت یگانگی های زمان ـ مکان ـ رویداد و...) از شرایط جداییناپذیر بیان تئاتری و نمایش بود. اما بعد از دورة نئوکلاسیکها و با آغاز رمانتیسم تاکنون، در گونههای امروزی نمایشی اعم از شیوههای اکسپرسیونیستی، پست مدرنیستی و.... (به طور کلی آنچه ناظر زاده تئاتر «نه ـ روالی» نامیده است) این نقشة داستانی نیست که بیشترین اهمیت را دارد. حتی در بسیار مواقع (مانند پرفورمنس آرت) این فضا ـ حالت است که نمایش را میسازد و نه نقشة داستانی.
تصویر سازی ابزاری خاص و مهم در اسلوب بیانی قرآن است: «قرآن معانی انتزاعی را به مدد تصاویر، محسوس و خیال انگیز مینمایاند و حالات نفسانی، حوادث محسوس و مناظر مورد نظر را چون نمونههای انسانی و طبایع بشری از طریق تصویر تفهیم میکند. صورتی را که قرآن ترسیم میکند زنده و متحرک میشوند و معانی ذهنی جان میگیرند و طبیعت بشری مجسم میشود. حوادث، مناظر و سرگذشتها همه مشهود و مریی میگردند.»
آیات قرآنی مملو از تصاویر پر معنایی هستند که هر کدام می توانند مورد استفاده در خلق تصاویر نمایشی و آثار هنری قرار گیرند. برداشتهای نمایشی فارغ از بند نقشه چینی داستان و روایت که با تئاتر موزیکال، پرفورمنس آرت و... پیوند می خورند دارای قابلیتهای بالقوه فراوان برای برداشتهای تئاتری جدید هستند. «آنجلیکا نیوورث» قرآن شناس برجستة غربی و «ابوالفضل حرّی» محقق ایرانی در دو مقالة جداگانه به بررسی تصاویر قرآنی در سورۀ «والعادیات» پرداختهاند که به خوبی تصاویر ناب خلق شده در این سوره را می نمایاند. تصاویری که به خلق «فضا» انجامیده و می توانند مورد استفادة نمایشی قرار گیرند.
مثالی از فضاـ حالت خلق شده در سورۀ والعادیات:
ترجمة سورۀ والعادیات:
«سوگند به مادیان هایی که نفس زنان [به سوی دشمن تازان] اند و برق از سنگ جهانند! و صبحگاهان هجوم آرند و با آن [یورش خود] گردی برانگیزند و بدان هجوم در دل گروهی اندرآیند [با آن هجوم گروهی را در محاصره گیرند] که انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است! مگر نمی داند که چون آنچه در گورهاست بیرون ریخته می شود و آنچه در سینه هاست فاش شود، در چنان روزی پروردگاش به حال ایشان آگاه است!»
«ابوالفضل حری» در توضیح فضا-حالت و تصاویر خلق شده در سوره والعادیات چنین می نویسد:
پنج آیة آغازین 5 تابلو هستند که حکم خوشۀ سوگند را دارند. مراد از خوشۀ سوگند مجموعه سوگندهایی است که روی هم کنش یا رخداد چند مرحلهای و مستمری را ترسیم می کنند... نوع تصاویر از تصویر جنبشی به سمت سکون و ایستایی تغییر می کند. نوع وزن و آهنگ آیة اول به گونه ای است که ضمن خواندن آنها به نوعی ریتم و حرکت سریع اسبان نیز به ذهن متبلور می شود. از دیگر سو، پنج آیة اول به لحاظ ریتم به گونه ای است که یادآور تمام حرکات اسب، از حالت رفتن معمولی به سمت یورتمه، چهار نعل (سه آیة اول) و سپس برعکس از حالت رفتن به دو، به سمت آرام گام برداشتن و ایستادن (فوسطن به جمعا) است. نکتة دیگر در آیة اول به کلمۀ «ضبحا» مربوط میشود. حرکت اسبان چنان به دقت ترسیم شده است که خواننده نه فقط تصاویر حرکت اسبان، بلکه آواز نفس اسب در حال دویدن را نیز می شنود. گویی او خود در صحنه حاضر و از نزدیک نظارهگر آن است. نکتة دیگر این است که کلام الهی به سبب رعایت ایجاز فقط طرحی کلی و اتودوار از حرکت اسبان ارایه داده و طراحی و رنگآمیزی دقیق و سایهوار آن را به عهدة ذهن خواننده گذاشته تا هرکس به فراخور قوة مخیلهاش صحنه را در ذهن تجسم کند. تصویر بعدی حرکت سریع اسبان را در دل سیاهی شب از زاویهای بستهتر نشان میدهد: «والموریات قدحا» [قسم به مادیانهایی که برق از سنگ جهانند.] در این آیه، تصویر دیداری به بستهترین و به تعبیری درشتترین حالات خود میرسد. نمایی نزدیک از سم ضربة اسبان بر روی سنگها و جرقههایی که به سبب این برخورد از سنگها به چشم میرسد. قاب تصویر از حرکت کلی اسبان به صحنة بستة سم ضربة اسبان مونتاژ میشود. این نوع تدوین تصاویر از دو جهت حایز اهمیت است. اول این که در تصویر اول فضای حرکت و جو حاکم بر صحنه به خواننده معرفی میشود. این صحنه هم حرکت اسبان را نشان میدهد و هم صدای نفس آنها را به گوش بیننده (خواننده) میرساند. صحنۀ دوم نیز هم دیداری است، هم شنیداری. درست است که شب است و ظاهراً تاریکی بر همه جا مستولی است اما برقی که از سنگها بر میخیزد آن قدر هست که بیننده بتواند صحنه را از نمایی نزدیک و با وضوح کامل مشاهده کند. این تصاویر حاوی چند نکتة ریز و دقیق است. اولاً جهیدن برق از سنگ ضمن تضاد با پس زمینه که تاریک است درخشندگی و جلوة بیشتری دارد و چون تصویر، درشت و نزدیک است این درخشندگی نمود بارزتری یافته است. ثانیاً جهیدن برق از سنگ، آنی و گذرا است و در واقع چند لحظهای بیشتر طول نمیکشد. این امر به کشیدن قلم مو با رنگ سفید بر زمینهای میماند که تاریکی همهجای آن را فرا گرفته است. اگر با هنر نقاشی آشنا باشیم، در مییابیم که سفید و سیاه دو رنگ متضادند و زدن رنگ سفید روی زمینة سیاه درخشندگی و جلوة دو رنگ را چند برابر میکند و چشم را دقیقاً متوجه محل تلاقی این دو رنگ میکند... نکتة ظریف دیگر این است که جهیدن برق نتیجة تماس سریع دو جسم با یکدیگر است... بنابراین جهیدن آتش از برخورد سم با سنگها به طور تلویحی ناظر به این حقیقت است که سرعت اسبان به قدری بالا است که منجر به ایجاد جرقه میشود. ضمن این که سرعت داشتن اسبان نتیجة نیرو و فشاری است که اسب سواران بر اسبها وارد میکنند و اگر دسته بندی «بارت» را در مورد رمزگان پذیرفته باشیم، باید بگوییم که سریع بودن اسبان نتیجة فشار و نیروی وارده از طرف اسب سواران و این خود، نتیجة اراده و عزم استوار و آهنین سواران برای یورش به دشمن است... بنابراین برخاستن جرقه، طبق رمزگان بارت پیشاپیش، نشانة پیروزی و ظفرمندی سواران است و نکته آخر این که روشنایی موجود در این صحنه، زمینة پیوند تصویری را با تصویر دیگر فراهم میآورد. «و صبحگاهان هجوم آرند.»
«در این تصویر، شب به پایان آمده و صبح دمیده است. روشنایی صحنة پیشین با دمیدن صبح در این تصویر ادامه پیدا می کند (transition). تصویر از نمای درشت به نمای باز (هجوم اسبان) پیوند می خورد: نمای باز ـ نمای بسته ـ نمای باز. در این جا دیگر به عهدة خواننده است که پرش زمانی و پرش میان این سه تصویر را پر کند. در واقع در کلام الهی جهت حفظ پیوستگی و ضرب آهنگ کلام از اشارة غیرضروری پرهیز شده است. این که مثلاً اسب سواران اندکی استراحت کردهاند یا تا صبح منتظر ماندهاند. هرچه هست حرکت است و جنبش و پویایی. در واقع از آنجا که در این صحنهها هدف چیز دیگری است (حمله به دشمن)، تمام اجزای غیر ضروری که سکون و ایستایی در خود دارند از صحنهها حذف شدهاند. به تعبیری، در جنگ حق علیه باطل فقط تاختن و سریع رفتن و استوار بودن از اهمیت برخوردار بوده است. از دیگر سو، موسیقی و ضرباهنگ آیات نیز حذف اجزای غیر ضروری را لازم می داند. خلاصه آن که 5 آیة بخش آغازین دو وزن و با دو موسیقی متفاوت، هر یک چونان 5 تابلو یا قاب، 5 مرحله از حملة سپاه اسلام به دشمن را به معرض دید میگذارد. «انتخاب و چینش تصاویر، جملگی بافت آهنگین و موسیقیایی بخش آغازین را تشکیل دادهاند. در این 5 آیه خداوند به اسبان جنگی سوگند یاد میکند و حرکات آنها ـ دویدن، تند تند نفسکشیدن و شیههکشیدن ـ را یکی پس از دیگری با هنرمندی هرچه تمامتر به تصویر میکشد. «اسبان سم خود را بر سنگها میکوبند.» صبحگاه بر دشمن میتازند و وی را در خواب بیخبری و جهل به ناگهان و در میان بهت و حیرت آنان در میان میگیرند و در صحنة کارزار گرد و غباری بر میانگیزانند و به قلب دشمن زده در میانشان ترس و بینظمی ایجاد میکنند...»
«آنجلیکا نیوورث» در مقالة خود «تصاویر و استعارات در آیات آغازین سورههای مکی» بخشی را نیز به تصاویر سورۀ والعادیات اختصاص میدهد. او علاوه بر تصاویر خلق شده در این آیات به موضوع روایت پنهانی که در پس زمینة آیات در جریان است نیز میپردازد:
«پنج آیة سوگندوار سورۀ یک تابلو را به نمایش می گذارند: این آیات موضوع یکسانی را به تصویر میکشند که از روی مراحل متعدد و پشت سرهم حرکتی مستمر و نقاشی شده است. گروهی از اسبان که سواران آنها (طبری: براکبانها) رهسپار جنگ غزوه (آیة سوم: مغیرات، آیة پنجم: فوسطن جمعاً) هستند. حرف فَ که مبین حرکت است پیشروی حرکت اسبان را نمایش میدهد. این حرکت در پایان با رسیدن اسبان به هدف یعنی اردوگاه دشمن دچار وقفة ناگهانی می شود. وقتی با دقت به سوگندخوشههای سوره مینگریم در مییابیم که تابلو نیمهکاره رها شده، یعنی تنش درونی آن حلنشده باقی مانده است. توصیف سوگندخوشه درست در جایی که انتظار آغاز غزوه را داریم، به حال خود رها میشود. در عوض صحبت از ناسپاسی انسان نسبت به پروردگارش به میان کشیده میشود: «افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور و حصل ما فی الصدور.» این امر، خود توصیف وضعیت انسان را در روز جزا به میان میآورد. اینجا است که خواننده با تعجب در مییابد که تصویرپردازی تابلوی نیمه کاره دربارۀ غزوه ادامه پیدا میکند: پارة مربوط به آخرت (اذا فُعِلَ) تصویری را به نمایش میگذارد که دقیقاً پیش فرض یورشی هولناک است که همه چیز را زیرورو میکند. زیرا این یورش، ویرانی و تفرقة گروهها را (آیة 5: جمع) را به دنبال دارد و سینهها را از آنچه در آن پنهان داشته اند، تهی میکند. (آیه 10: ما فی الصدور) پیدا است که یورش مورد نظر پیشتر در تابلوی غزوة سربازان در سوگندخوشه به تصویر در آمده بود. بنابراین در تابلو حملهکنندگانی که دشمن را پس از حمله و غارت در بهت به محاصره درمیآورند، تصویری است که برای بینندگان همعصر سوره راحتالحقوم است. چرا که این تصویر از روی تجربۀ اجتماعی ناب نقاشی شده است، پیش نمونهای از حوادث تاکنون تجربهناشدهای که به روز قیامت میانجامد.»
قرآن در سورههای دیگر، مخصوصاً هنگامی که به تصویر صحنههای قیامت میپردازد، برای کمک به تجسم این روز توسط خواننده به پرداختن تصاویر روی آورد. این تصویرسازیهای الهی در اغلب موارد با جلوههای صوتی (صدای آذرخش و..) درهم میآمیزد. فضاهایی که میتوانند بیشتر از ادبیات و هنرهای دیگر در هنرهای دراماتیک مانند تئاتر و سینما مورد استفاده قرار گیرند.
قیامت
تصاویر خلق شدة قرآنی در آیاتی که به قیامت اشاره میکنند، برای خلق فضای این روز بزرگ در خواننده که روز هول و هراس است، به القای حس حیرت و نوعی گیجی که هر انسانی (به جز متقیان) در آن روز دچار آن میشود، میپردازند:
«ای مردم! از پروردگار خود بترسید. چرا که زلزلة آن ساعت امری هولناک است. روزی که هر شیردهی، آنکه را که شیر میدهد فرو گذارد و هر آبستنی وضع حمل کند و مردم را مست پنداری ولی مست نیستند، لیکن این عذاب شدید خداست.» (سوره حج آیات 1-2)
جهنم
«فضا ـ حالت» در آیات مربوط به جهنم بسیار تاریک و خشن است. خشونتی که در نهایت عقوبت ناسپاسان است. در این آیات که ملموس کردن وضعیت جهنم برای ایجاد خداترسی در خواننده ضروری است، قرآن دست به آفرینش تصویر میزند، تصاویری به دقت پرداخته شده و کاملا نمایشی:
«آری درخت زقوم (تلخهنهال) خوراک گناهپیشگان است که چون مس در شکمهایشان گدازان است، چون جوشش آب جوشان او را بگیرید و از جا بلند کنید و به وسط آتش پرتاب نمایید. آنگاه برای شکنجه، جوشاب بر سرش فرو ریزید: «بچش ای عزیز نازنین این همان است که دربارهاش تردید میکردی»؟ (دخان آیات43-50)
بهشت
تصاویر خلق شده از بهشت در آیات قرآنی نقاشی شده، رنگ آمیزی شده و در نهایت زیبایی است. فضای این آیات چنان زیبا و جاندار است که خواننده را سحر میکنند. در این آیات مشخصات مکانی و دیگر جزییات مانند لباس بهشتیان به دقت پرداخته میشود:
«متقیان در جایگاهی آسودهاند. در بوستانها و چشمه سارها، دیبای ستبر و پرنیان نرم پوشند و در برابر هم نشینند. آری! این چنین خواهد بود و آنها را با حوریان درشت چشم همسر گردانیم و هر میوهای که خواهند آسوده خاطر میطلبند و در آنجا هیچ مرگی نیست ـ جز مرگ نخستین ـ و دیگر طعم هیچ مرگی را نخواهند چشید.» (سوره دخان آیات 51-56)
طبیعت بیجان
در آیات قرآنی در بسیاری موارد، زمین، آسمان و طبیعت به عنوان مظاهر و نشانههای الهی در مقابل دیدگان خواننده و با تصاویر ناب جان میگیرند. ابرها، باران و تمام طبیعت در آیات قرآن به صورت خشک و تصاویر تهی خود نمینمایانند بلکه هر کدام به عنوان آیات الهی معنا مییابند و با موسیقی کلام قرآنی در هم میآمیزند. طبیعت در قرآن هم در خدمت پیام الهی است و هم خود، زبان به سخن گفتن میگشاید. تصاویر ناب و گویایی که در هنرهای نمایشی چون سینما میتوانند ایدههای فراوانی به هنرمند بدهند:
«مگر ندیدی بارانی را که خداوند از آسمان باراند و سپس آنرا در چشمههای زیرزمین که رشتهرشتهاند داخل گردانید. آنگاه به وسیلة آن گیاهی (کِشتهای) که رنگهای آن گوناگون است بیرون آورد. پس آن گیاه به هیجان آید تا آنکه آنرا زرد شدهاش بینی، آنگاه خاشاکش گرداند.» (سورة زمر آیة 21)
نور و ظلمت
نور، ظلمت، سایه و... نیز در صحنهپردازیهای قرآنی جایگاه ویژهای دارند. بسیاری از تصاویری که قرآن خلق میکند به دقت نورپردازی میشوند. نور، ظلمت و فضای سایه روشن میان این دو که همه از دیدگاه خدا نشانههایی هستند که قدرت لایتناهی الهی را بازگو میکنند و رو به سوی او دارند:
«آیا مشاهده نکردی که پروردگارت چگونه سایه را گسترده و اگر میخواست هر آینه آن را ساکن میساخت (و تاریکی همه جا را فرا گرفت) پس خورشید را دلیل آن گرداندیم. سپس آن (سایه) را نرمنرمک به سوی خود بازمیگیریم (و جمع میکنیم.» (سورة فرقان آیات 45،46)
در موقعیتهای فراوان، قرآن کریم از تصاویر و فضاسازی برای رسانش معنا و اشاعة دین و هدایت بشر استفاده میکند که مثالهای بالا تنها جزء کوچکی از غنای والای تصویری آیات قرآن است. تصاویر الهی که هرکدام برای هنرمند، مخصوصا هنرمند تئاتر و سینما میتواند ایدههای بسیاری برای خلق اثر داشته باشند.
منابع و مأخذ:
- ارسطو، هنر شاعری (پئوتیکا)، ترجمة فتحالله مجتبایی، بنگاه نشر اندیشه، تهران، 1337.
- بستانی، محمود، پژوهشی در جلوههای هنری داستانهای قرآن، ترجمة محمد حسن جعفرزاده، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1371.
- حری، ابوالفضل، کنکاشی در سورة والعادیات، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت، شمارة 5،1380.
- شاپوری میاندوآب، سعید، جلوة دراماتیک قرآن با تکیه بر احسن القصص، (پایانامة کارشناسی ارشد)، دانشگاه تهران، 1379.
- طباطبایی، تفسیرالمیزان، انتشارات قرآن، 1375.
- عبدل حیم، ام.آ.اس، بافت و مناسبات بینامتنی: راهگشای تفسیر قرآن، ترجمة ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت شمارة 4، 1380.
- قطب، سید، آفرینش هنری در قرآن، ترجمة محمدمهدی فولادوند، بنیاد قرآنی، 1359.
- میر، مستمصر: سوره به منزلة کلیت، سیری در تفسیر قرآن در قرن بیستم، ترجمة ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت، شمارة 8، 1382.
- میر، مستمصر، گفتگو در قرآن. ترجمة ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیباشناخت، شمارة 9، 1382.
- ناظرزاده کرمانی، فرهاد، درآمدی به نمایشنامهشناسی، انتشارات سمت، تهران، 1383.
- نیوورث، آنجلیکا، تصاویر و استعارات در آیات آغازین سور مکی، ترجمة ابوالفضل حری، مرکز مطالعات و تحقیقات هنری، زیبا شناخت شمارة 7، 1381.